ادامه این متن را نخوان مگر اینکه بطور جنون آمیزی حالت از کمبود اعتماد به نفست بهم می خورد شاید این مهمترین 15 دقیقه زندگی ات باشد… چون چاره ای نداشتم با اعتماد به نفس شدم این دیوانه کننده بود یک زمانی من توی کلاس دانشگاه بودم و استاد یک سوالی رو مطرح کرد و گفت که هرکس بتونه اونو جواب بده من بهش نمره کامل میان ترم رو میدهم. من جواب اون سوال رو کاملا میدونستم ولی اعتماد به نفس کافی برای اینکه دستم رو بالا بگیرم و بگم جواب رو میدونم نداشتم و بعد از چند دقیقه یک نفر دیگه دستش رو بالا برد و به اون سوال جواب داد و نمره کامل میان ترم رو گرفت. من واقعا اون لحظه حالم از خودم بهم میخورد و مدام به خودم سرکوفت میزدم که چرا اینقدر بی عرضم که حتی نمیتونم جواب یک سوال ساده رو بدم. اون ماجرا گذشت و من بعد از مدتی رفتم خواستگاری و توی مراسم خواستگاری بخاطر اعتماد به نفس پایینم نتونستم حتی یک کلمه حرف بزنم. و بعد از رفت و آمدهای اولیه برای آشنایی با اون دختر، اون تصمیم گرفت که با من ازدواج نکنه و بهم جواب رد داد. و زمانی که این اتفاق افتاد من شروع کردم به تخریب ...